عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



اینجا خونه منه... اینجا همون جایست که گفتم میخوام حرفام را بگم همون جایی که گفتم وقتی نیستم ودلت برام تنگ شد به خونه ام بیا... اینجا فقط برای توست همه حرفام حقیقته.... به قول این آدما رسم زمونه است رسم دلای رنگارنگ آدما... یادمه گفتی فرق داری!!! گفتی نگاهت مثل آدمایی که دیدم نیست ... یادته خندیدم وباور کردم... یادته گفتم تا اخرش من هستم... یادته گفتی ازخدا میخوام اونی که من میخوام و خواست خداست تو باشی...دیدی خدا هم با ما یار نبود ... تورا محکوم نمیکنم... فقط میخوام الان که نیستی .. از این ساعتی که من را بی تو کرد وتو را بی من... فقط برات اینجا بنویسم بنویسم که چقدر دلم روز وشب سراغت را میگیره چقدر دلم میخواد باشی ... بنویسم که اگه بودی چقدر روزها وساعتهام قشنگ بود... اینجا مینویسم تا روزی که فراموشت کنم روزی که دیگه آپ نکردم بدون فراموشت کردم دوست دارم حتی اگه آدما سرزنشم کنند .. __ _█████____████ ___████__████_███ __███____████__███ __███_███___██__██ __███__███████___███ ___███_████████_████ ███_██_███████__████ _███_____████__████ __██████_____█████ ___███████__█████ ______████ _██ ______________██ _______________█ _████_________█ __█████_______█ ___████________█ ____█████______█ _________█______█ _____███_█_█__█ ____█████__█_█ ___██████___█_____█████ ____████____█___███_█████ _____██____█__██____██████ ______█___█_██_______████ _________███__________██ _________██____________█ _________█ ________█

اگه دو نفر لب پرتگاه باشنو تو بتونی فقط یکیشونو نجات بدی ..کدومو نجات میدی؟؟

http://www.smileyarena.com/emoticons/Main/Love_Hearts/spin.gif  تبادل لینک هوشمند http://www.smileyarena.com/emoticons/Main/Love_Hearts/spin.gif
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سایت عاشقانه  اورگ سوزلری و آدرس www.uraksozu.loxblog.comلینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

:: کل مطالب : 779
:: کل نظرات : 214

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 6

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 670
:: باردید دیروز : 511
:: بازدید هفته : 1225
:: بازدید ماه : 1181
:: بازدید سال : 17657
:: بازدید کلی : 164560

♥هـــرکــس از دنیا چیــزی برداشــت ...من دست برداشـــتم♥

تنهایی تلخ
چهار شنبه 20 / 8 / 1392 ساعت 9:21 بعد از ظهر | بازدید : 1143 | نوشته ‌شده به دست ƧƛƧƛƝ | ( نظرات )

                    عکس های غمگین از لحظات تنهایی

كاش می توانستم برای همیشه

 

 پروازكنم ازاین زمین

 

یاجان دهم

 

 یابه آنجایی روم

 

 كه زمین وزمینیان نباشد

 

 كه سخت دلگیرم

 

 ازهمه جا وهمه چیز

 

 كه سخت دلتنگم

 

 سخت تنهاییم

 

 خدایامرادریاب در این تنهایی

 

 تنهایی تلخ

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

سایت عاشقانه ی اورگ سوزلری

تماس باما

شعرزیبلای کربلا...
پنج شنبه 16 / 8 / 1392 ساعت 1:35 قبل از ظهر | بازدید : 915 | نوشته ‌شده به دست ƧƛƧƛƝ | ( نظرات )

moharam92 9 متن نوحه محرم 92

وقتی علم میبینم یاد علمدار میکنم
وقتی که غم میبینم یاد غم یار میکنم
وقتی که آب میبینم یاد لب سقا میکنم
وقتی که گل میبینم یاد گل لیلا میکنم
آقا به عشق کربلا می کشی عاقبت مرا
خونم حلالت آقا خونم حلالت
به عشق بین الرحمین می کشی ام چرا حسین
جون ناقابلمو بگیر اما منو کربلا ببر
چیزی ازت کم نمیشه بیا و آبرو بخر
دوست دارم اون روزی که وا می شه راه کربلا
تن صد پاره من مونده باشه تو سنگرا
زیر آفتاب بسوزه پیکر بی مزار من
زائرای کربلا رد بشن از کنار من

 

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

سایت عاشقانه ی اورگ سوزلری

تماس باما

اماعاشقی
پنج شنبه 16 / 8 / 1392 ساعت 1:23 قبل از ظهر | بازدید : 1347 | نوشته ‌شده به دست ƧƛƧƛƝ | ( نظرات )

كاشكي اون لحظه اخر اشكامو تو ديده بودي

كه شايد دلت مي سوختو حالا تو نرفته بودي

همه شبهاي بي تو اشك حسرت تو چشامه

من كه باورم نمي شه شايدم خوابي باهامه

مي دونم بر نمي گردي مي دونم دوستم نداري

تو هميشه دوري از من من خزونم تو بهاري

بي تو بودن مثل مرگه مثه مردن توي خوابه

عزيزم تنهايي سخته مثه عشق بي جوابه

مي دونم دلم كوچيكه طاقت درد نداره

اما عاشقي همينه اولش خبر نمي ده

ghgh جمله های غمگین جدایی


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

سایت عاشقانه ی اورگ سوزلری

تماس باما

عجب رسمی داره این دنیا
جمعه 8 / 8 / 1392 ساعت 9:25 بعد از ظهر | بازدید : 2517 | نوشته ‌شده به دست ƧƛƧƛƝ | ( نظرات )

یه روزی یکی بهم گفت کاش قلب آدمها روی صورتشون بود‎...‎ اون روز منظورش رو نفهمیدم‎...‎ به نظرم خنده دار ترین حرف دنیا اومد‎...‎ اما اون توی دلش چیزی بود که من نمی فهمیدم‎... ‎ در دنیای خودم غرق بودم‎...‎ هنوز برای عشق آماده نبودم‎...‎ دست به هر کاری زد که من بفهمم‎ ... ‎ اما انگار فرسنگها با هم فاصله داشتیم‎...‎ دلش شکست‎...‎ من دلش رو شکستم‎...‎ اون رفت و دیگه هیچوقت ندیدمش‎...‎ تا اینکه نوبت من هم رسید‎...‎ عاشق شدم‎...‎ اما اون ندید‎ ...‎ نفهمید‎...‎ هر کاری کردم‎...‎ دلم میخواست درون قلبم‎... ‎ چیزی که توش هست رو ببینه‎...‎ اما نخواست‎ ...‎ ندید‎...‎ آماده نبود‎... ‎ دلم رو شکست و رفت‎...‎ چه رسمی داره این دوره زمونه؟؟


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

سایت عاشقانه ی اورگ سوزلری

تماس باما

داستان گریه دار عاشقانه(دخترک شانزده ساله)
جمعه 8 / 8 / 1392 ساعت 9:15 بعد از ظهر | بازدید : 1042 | نوشته ‌شده به دست ƧƛƧƛƝ | ( نظرات )

                        

دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.. پسر قدش متوسط بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد.


در آن روزها، حتی یک سلام به یکدیگر، دل دختر را گرم می کرد. او که ساختن ستاره های کاغذی را یاد گرفته بود هر روز روی کاغذ کوچکی یک جمله برای پسر می نوشت و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا می کرد و داخل یک بطری بزرگ می انداخت. دختر با دیدن پیکر برازنده پسر با خود می گفت پسری مثل او دختری با موهای بلند و چشمان درشت را دوست خواهد داشت.

دختر موهایی بسیار سیاه ولی کوتاه داشت و وقتی لبخند می زد، چشمانش به باریکی یک خط می شد.
در 19 سالگی دختر وارد یک دانشگاه متوسط شد و پسر با نمره ممتاز به دانشگاهی بزرگ در پایتخت راه یافت. یک شب، هنگامی که همه دختران خوابگاه برای دوست پسرهای خود نامه می نوشتند یا تلفنی با آنها حرف می زدند، دختر در سکوت به شماره ای که از مدت ها پیش حفظ کرده بود نگاه می کرد. آن شب برای نخستین بار دلتنگی را به معنای واقعی حس کرد.
روزها می گذشت و او زندگی رنگارنگ دانشگاهی را بدون توجه پشت سر می گذاشت. به یاد نداشت چند بار دست های دوستی را که به سویش دراز می شد، رد کرده بود. در این چهار سال تنها در پی آن بود که برای فوق لیسانس در دانشگاهی که پسر درس می خواند، پذیرفته شود. در تمام این مدت دختر یک بار هم موهایش را کوتاه نکرد.
دختر بیست و دو ساله بود که به عنوان شاگرد اول وارد دانشگاه پسر شد. اما پسر در همان سال فارغ التحصیل شد و کاری در مدرسه دولتی پیدا کرد. زندگی دختر مثل گذشته ادامه داشت و بطری های روی قفسه اش به شش تا رسیده بود.
دختر در بیست و پنج سالگی از دانشگاه فارغ التحصیل شد و در شهر پسر کاری پیدا کرد. در تماس با دوستان دیگرش شنید که پسر شرکتی باز کرده و تجارت موفقی را آغاز کرده است. چند ماه بعد، دختر کارت دعوت مراسم ازدواج پسر را دریافت کرد. در مراسم عروسی، دختر به چهره شاد و خوشبخت عروس و داماد چشم دوخته بود و بدون آنکه شرابی بنوشد، مست شد.
زندگی ادامه داشت. دختر دیگر جوان نبود، در بیست و هفت سالگی با یکی از همکارانش ازدواج کرد. شب قبل از مراسم ازدواجش، مثل گذشته روی یک کاغذ کوچک نوشت: فردا ازدواج می کنم اما قلبم از آن توست... و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا کرد.

ده سال بعد، روزی دختر به طور اتفاقی شنید که شرکت پسر با مشکلات بزرگی مواجه شده و در حال ورشکستگی است. همسرش از او جدا شده و طلبکارانش هر روز او را آزار می دهند. دختر بسیار نگران شد و به جستجویش رفت.. شبی در باشگاهی، پسر را مست پیدا کرد. دختر حرف زیادی نزد، تنها کارت بانکی خود را که تمام پس اندازش در آن بود در دست پسر گذاشت. پسر دست دختر را محکم گرفت، اما دختر با لبخند دستش را رد کرد و گفت: مست هستید، مواظب خودتان باشید.
زن پنجاه و پنج ساله شد، از همسرش جدا شده بود و تنها زندگی می کرد. در این سالها پسر با پول های دختر تجارت خود را نجات داد. روزی دختر را پیدا کرد و خواست دو برابر آن پول و 20 درصد سهام شرکت خود را به او بدهد اما دختر همه را رد کرد و پیش از آنکه پسر حرفی بزند گفت: دوست هستیم، مگر نه؟
پسر برای مدت طولانی به او نگاه کرد و در آخر لبخند زد.
چند ماه بعد، پسر دوباره ازدواج کرد، دختر نامه تبریک زیبایی برایش نوشت ولی به مراسم عروسی اش نرفت.
مدتی بعد دختر به شدت مریض شد، در آخرین روزهای زندگیش، هر روز در بیمارستان یک ستاره زیبا می ساخت. در آخرین لحظه، در میان دوستان و اعضای خانواده اش، پسر را بازشناخت و گفت: در قفسه خانه ام سی و شش بطری دارم، می توانید آن را برای من نگهدارید؟
پسر پذیرفت و دختر با لبخند آرامش جان سپرد

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

سایت عاشقانه ی اورگ سوزلری

تماس باما

عکس/ کارنامه اخرت
جمعه 1 / 8 / 1392 ساعت 7:57 بعد از ظهر | بازدید : 3016 | نوشته ‌شده به دست ƧƛƧƛƝ | ( نظرات )


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

سایت عاشقانه ی اورگ سوزلری

تماس باما

عروس
جمعه 1 / 8 / 1392 ساعت 7:47 بعد از ظهر | بازدید : 1269 | نوشته ‌شده به دست ƧƛƧƛƝ | ( نظرات )

عروس تنهایی هاباش ...

نه عروس تن هایی که تنت رافقط...

برای یک شب می خواهند


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

سایت عاشقانه ی اورگ سوزلری

تماس باما

دردعشق
جمعه 1 / 8 / 1392 ساعت 7:41 بعد از ظهر | بازدید : 1128 | نوشته ‌شده به دست ƧƛƧƛƝ | ( نظرات )

اعتراف میکنم ...

برای "داشتن "توهیچ کاری نکردم ...

امابرای "فراموشت"کردنت

هرکاری میکنم...


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

سایت عاشقانه ی اورگ سوزلری

تماس باما

داستان بسیار زیبا و خواندنی ” نهایت ابراز عشق ”
شنبه 30 / 7 / 1392 ساعت 11:25 قبل از ظهر | بازدید : 1749 | نوشته ‌شده به دست ƧƛƧƛƝ | ( نظرات )

                                                

یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟

برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند. برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق می دانند.

در آن بین ، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند،

داستان کوتاهی تعریف کرد:

 

یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند. یک قلاده ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود. شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود. رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد. همان لحظه، مرد زیست شناس فریاد زنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت. بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید. ببر رفت و زن زنده ماند.

داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد. راوی اما پرسید : آیا می انید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریاد می زد؟

بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است! راوی جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که «عزیزم ، تو بهترین مونسم بودی.از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود.››

قطره های بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست شناسان می دانند ببر فقط به کسی حمله می کند که حرکتی انجام می دهد و یا فرار می کند. پدر من در آن لحظه وحشتناک ، با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد و او را نجات داد. این صادقانه ترین و بی ریاترین ترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

سایت عاشقانه ی اورگ سوزلری

تماس باما

ﻭﻗﺘــﯽ ﻣـــُـــﺮﺩﻡ
سه شنبه 28 / 7 / 1392 ساعت 3:22 بعد از ظهر | بازدید : 1066 | نوشته ‌شده به دست ƧƛƧƛƝ | ( نظرات )

                                          

 

                                                      ﻭﻗﺘــﯽ ﻣـــُـــﺮﺩﻡ

ﺑاﻟﺸﺘﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺩﻓﻦ ﮐﻨﯿﺪ!

ﻻﺯﻣﺶ ﺩﺍﺭﻡ. . .

ﺍﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺷﺎﻫﺪ ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ!!!


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

سایت عاشقانه ی اورگ سوزلری

تماس باما

خدایا...
سه شنبه 28 / 7 / 1392 ساعت 1:44 بعد از ظهر | بازدید : 1320 | نوشته ‌شده به دست ƧƛƧƛƝ | ( نظرات )


خدایا...

فقط تو می دانی که در این شبهای پر تکرار چه آرزوها به سر دارم..

آرزو دارم که سر بر زانویت بگذارم ...

دیگر دنیایم بس است ...

دیگر عذابم بس است...

خسته ام ...

خسته از نامهربانی این چرخ فلک ...

دستم را بگیر که دیگر طاقت ماندن ندارم...

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

سایت عاشقانه ی اورگ سوزلری

تماس باما

بعضی ها هستند؟
سه شنبه 28 / 7 / 1392 ساعت 1:41 بعد از ظهر | بازدید : 1217 | نوشته ‌شده به دست ƧƛƧƛƝ | ( نظرات )

بعضی ها هستند؟!

که نه میتوانند بغض کنند نه از چشمانشان اشکی میریزد

حرفی ندارند که حتی بتوانند با کسی درد دل کنند

نه اهل شادی هستند نه اهل جاهای شلوغ رفتن

دورهمی را مدت هاست کنار گذاشتند حتی همیشه

 به بهانه مریضی از مهمانی رفتن هم پرهیز میکنند

حرف نمیزنند , اشک نمیریزند ,مهمانی نمیروند

ققط سیگاری بر لب آرام قدم میزنند روی نیمکت خاصی میشینند

و فکر میکنند از آن فکر ها که انتها و جوابی ندارد

این تعریف آدمیست که از شدت دلتنگی حیات نباتی پیدا کرده!


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

سایت عاشقانه ی اورگ سوزلری

تماس باما

می ترسم
سه شنبه 28 / 7 / 1392 ساعت 1:40 بعد از ظهر | بازدید : 1440 | نوشته ‌شده به دست ƧƛƧƛƝ | ( نظرات )

ﻣﯽ ﺗﺮﺳـــــﻢ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﯼ ﮐـــــﻪ ,

ﺑﭽّـــــﻢ ﺍﺯﻡ ﺑﭙﺮﺳـــــﻪ

ﻣﺎﻣـــــﺎﻥ ﺟـــــﻮﻭﻥ ﻋﺎﺷـــــﻖ ﮐـــــﯽ ﺑـــــﻮﺩﯼ ؟!!

ﻭ ﻣـــــﻦ ﺍﺳـــــﻢ ﮐﺴـــــﯽ ﺭﻭ ﺑﮕـــــﻢ ...

ﮐـــــﻪ ﭘـــــﺪﺭﺵ ﻧﯿﺴـــــﺖ ...........!

 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

سایت عاشقانه ی اورگ سوزلری

تماس باما

تنهایم
سه شنبه 28 / 7 / 1392 ساعت 1:39 بعد از ظهر | بازدید : 1135 | نوشته ‌شده به دست ƧƛƧƛƝ | ( نظرات )

به تنهایم نخند

من هم روزگاری کسی را داشتم

ساعت ها صحبت

ساعت ها چت

هزاران اس ام اس

کجایی که جوابشان را بدهی لعنتی .


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

سایت عاشقانه ی اورگ سوزلری

تماس باما

خاطرات
سه شنبه 28 / 7 / 1392 ساعت 1:36 بعد از ظهر | بازدید : 1220 | نوشته ‌شده به دست ƧƛƧƛƝ | ( نظرات )

خاطرات را بايد سطل سطل از زندگي بيرون كشيد!!!

خاطرات نه سر دارند،نه ته!!!

بي هوا مي آيند تا خفه ات كنند!!!

ميرسند گاهي وسط يك فكر،گاهي وسط يك خيابون!!!

وگاهي حتي وسط يك صحبت سردت ميكنند!!!

رگ خوابت را بلدند! زمينت ميزنند!!!

خاطرات تمام نميشوند،تمامت ميكنند!!!


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

سایت عاشقانه ی اورگ سوزلری

تماس باما

عاشقی
سه شنبه 28 / 7 / 1392 ساعت 1:34 بعد از ظهر | بازدید : 1232 | نوشته ‌شده به دست ƧƛƧƛƝ | ( نظرات )

  

همه می گفتند
عاشقی یک شب است و پشیمانی هزارشب

اما اکنون من هزار شب است پشیمانم
که چرایک شب عاشقی نکردم

آری اشتباه من این بود که
هرجا دلم شکست

هرجا رنجیدم
دم نزده و لبخند زدم

همه خیال کردند درد ندارد
ضربه ها را محکم تر زندند


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

سایت عاشقانه ی اورگ سوزلری

تماس باما

شعرهای غمگین تنهایی
سه شنبه 28 / 7 / 1392 ساعت 1:26 بعد از ظهر | بازدید : 1220 | نوشته ‌شده به دست ƧƛƧƛƝ | ( نظرات )

ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﺴﺘﮕﯽ ﻫﺎ

ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻫﺎ

ﻣﯽ ﮔﺮﯾﺰﻡ ﺑﻪ ﻧﻘﻄﻪ ﺍی ﮐﻮﺭ

ﻓﻘﻂ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ...

یه آدمایی هستن نه میشه درکشون کرد نه میشه ردشون کرد

همینطوری تو زندگیتن...گند میزنن به آرامشت

گاهی با بودنشون.....گاهی با نبودنشون...

 


وقتی یه آدم میــــــــگه

هیچ کس منو دوســــــــت نداره

منظورش از هیچ کــــس

یک نفــــــــر بیشتر نیست…

همون یه نفری که برای اون همه کســــــــه…

Avazak.ir Line21 تصاویر جداکننده متن (2)

نه پهلوان هستی،نه گردن کلفت محل!

اما وقتی کنارم هستی...

در مقابل نگاه چپ غریبه ها،

چه پناه امنیست برایم "حضورت"...


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

سایت عاشقانه ی اورگ سوزلری

تماس باما

یاتو...
سه شنبه 28 / 7 / 1392 ساعت 1:25 بعد از ظهر | بازدید : 1349 | نوشته ‌شده به دست ƧƛƧƛƝ | ( نظرات )

یــا تـو زیبـــــاتـر شـــــدی ، یــــا چشـام بــــارونیـــه

ایـــــن قفــس بــــازه ولـی ، قلـب مــن زنــــدونیــه

مـن پشیـمون میکنم ، جـــــــاده رو از رفتـت

تـو نبـــــاشـی میپــره ، عطـرتـــ هـــم از پیــرهـت

میـخوام آروم شـم ، تــو نمیــزاری

هــر دو بـی رحمــــن ، عشــق و بیـــزاری

همـــه دنیـــــامـــــو ، زیــــــرو رو کــــــردم

تـــو رو شــایـــــد دیـــــــــــر ، آرزو کــردم...

قــدمـــای آخــر رو آهستـه تـــــر بــــردار

واســـه مـــن کابـــووس فکـــر آخـــریــن دیــدار..         


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

سایت عاشقانه ی اورگ سوزلری

تماس باما

متن های غمگین
سه شنبه 28 / 7 / 1392 ساعت 1:16 بعد از ظهر | بازدید : 1051 | نوشته ‌شده به دست ƧƛƧƛƝ | ( نظرات )

دِلْ تنگے اَم را با فاصلــہ مے نویسَمْـــ ...

تا شایدْ فاصلــہ اے بین دِلَمْـــ و تنگے بیُفـــتدْ ...

چــہ خیالــــِ خامے دارممْـــ ... !

اینْ مَدار فاصلــہ مُـــوَربْ اَستْ ...

چندے کــہ بگذردْ ...

دوباره مے شَودْ : " تَــــــنْـــــــــگے ِ دِلْف

-همــــیشـ ه دقــیقآ وقـــــتی پـُر از حـــرفی

وقتـــ ی بغــــض میکـــُنی

وقتـــی دآغونــــی

وقــــتی دلــِت شکــــستـ ه

دقیقــــا همیـــ ن وقـــــتآ

انقــــدر حـ ـرف دآری کـــ ه فقــط میتونــی بگـ ـ ی :

"بیخـــیآل".

باختم در عشق، اما باختن تقدير نيست،

 ساختم با درد تنهايي، مگر تقدير چيست؟

ساده لباس بپوش، ساده راه برو . . .

اما در برخورد با دیگران ساده نباش . . .

زیرا سادگی ات را نشانه می گیرند . . .

برای درهم شکستن غرورت . . . !

 

ﺯﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ
ﻧﻤﯿـﺘـﻮﺍﻧﯽ ﻣــﻮﻗـﻊ ﻏــﻤـﺘــ ﺑﻪ ﺧﯿــﺎﺑﺎـﻦ

ﺑﺮﻭﯼ
ﺳﯿﮕﺎﺭﯼ ﺁﺗﺶ ﺑﺰﻧﯽ ﻭ ﺩﻭﺩ ﺷﺪﻥ ﻏﻢ
ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﯽ

ﺯﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﻏﻤﺖ ﺭﺍ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﯿﮑﻨﯽ
ﭘﺸﺖ ﻧﻘﺎﺏ
ﺁﺭﺍﯾﺸﯿـﺘــــ
ﻭ ﺑﺎ ﺭﮊ ﻟﺒﯽ ﻗــﺮﻣــﺰ ﺧﻨــﺪﻩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻟﺐ

ﻫـﺎﯾﺖ
ﺍﺟﺒﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨــــﯽ
ﺁﻧﻮﻗﺖ ﻫﻤــﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻧـﻪ ﺩﺭﺩﯼ

ﻫﺴﺖ ﻭ ﻧـﻪ
ﻏﻤــﯽ
ﻭ ﺗﻨﻬــــﺎ ﻧﮕــﺮﺍﻧﯿﺘــــ ﭘﺎﮎ ﺷـﺪﻥ ﺭﮊ ﻟﺒﺘـــــ

ﺍﺳﺘــــ
ﺯﻥ ﮐـﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﻣــﺮﺩﺍﻧﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﻏﻢ
ﺑﺨــﻮﺭﯼ


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

سایت عاشقانه ی اورگ سوزلری

تماس باما

ﺍﯾﻦ ﻋﺸـــﻖ ﻧﯿﺴﺖ
سه شنبه 28 / 7 / 1392 ساعت 1:14 بعد از ظهر | بازدید : 1207 | نوشته ‌شده به دست ƧƛƧƛƝ | ( نظرات )

                             

اﮔﻪ ﻋﺎﺷـــﻖ ﯾﻪ ﻧﻔﺮﯼ ﻭﺍﺳﻪ ﺧﻮﺷﮕﻠﯿﺶ ...
ﺍﯾﻦ ﻋﺸـــﻖ ﻧﯿﺴﺖ ؛ ﺑﻠﮑﻪ ﻫﻮﺳﻪ !

ﺍﮔﻪ ﻋـــﺎﺷﻖ ﯾﻪ ﻧﻔﺮﯼ ﻭﺍﺳﻪ ﭘﺮ ﺍﻧـــﺮﮊﯼ ﺑﻮﺩﻧﺶ ،
ﺍﯾﻦ ﻋﺸﻖ ﻧﯿﺴﺖ ﺣﺲ ﺗﺤﺴﯿﻨـــﻪ ...

ﺍﮔﻪ ﻋﺎﺷـــﻖ ﯾﻪ ﻧﻔﺮﯼ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﯾﻨﮑـــﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮐﻤﮑﺖ ﻣﯽﮐﻨﻪ !
ﺍﯾﻦ ﻋﺸـــﻖ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻠﮑﻪ ﺣﺲ ﺗﺸﮑـــﺮﻩ ...

ﻭﻟــــﯽ ...

ﻭﻗﺘــــﯽ ﻋﺎﺷﻖ ﯾﻪ ﻧﻔــــﺮﯼ ﻭ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﯽ ﻭﺍﺳﻪ ﭼﯽ ؟!
ﻋﺎﺷﻘﺸـــــــﯽ ...

ﺍﯾﻦ ﻋﺸــــﻖ ﻭﺍﻗﻌﯿـــــﻪ ... !!!گنجیشک کوچــــــــولــو از پشتـــــــــ شیــــــشه گفتــــــــــ:

منــــــــ همیشـــــه باهاتـــــــ میمونــــــــم..
و گنجیشکــــــــ تووی اتاقـــــ فقـــــط نگاشـــــــ کـــــــرد!

گنجیشکـــــــ کوچـــــــولو گفتـــــــ منـــــــ واقـــــعا عاشقــــــــتم..
امـــا گنجیشکــــــ تووی اتاقـــــــ بـــــاز هـــــم نگاشـــــ کــــــرد!

امـــــروز دیــدم گنجیشکــــــــ کوچـــــــــولو پشتـــــــ شیــــــشه ی اتاقـــــــم یخـــــــــ زده!

اونـــــــ هیچـــــــ وقتـــــــــ نفــــــهمید..
گنجیشکـــــــ تووی اتاقـــــــــم..
چــــــــــوبیــــــ بـــــــود!

حکایتــــــــ بضی از ماهاستـــــــــ..

خودمونــــــــــو نابـــــــــود می کنیم..
واســـــــــه آدمایِ چوبیــــــــــ!

کسایی که نــه میـــبیننمون..
نـه صدامونو میـــــــشنون!


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

سایت عاشقانه ی اورگ سوزلری

تماس باما

بهت میگن
سه شنبه 28 / 7 / 1392 ساعت 1:13 بعد از ظهر | بازدید : 1198 | نوشته ‌شده به دست ƧƛƧƛƝ | ( نظرات )

    

مهم نیست چند سالته

وقتی یاد گرفتی جواب دوست داشتن رو

با جفتک انداختن ندی

بهت میگن " آدم " .....


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

سایت عاشقانه ی اورگ سوزلری

تماس باما

حــواسمــون بــاشـه ...
سه شنبه 28 / 7 / 1392 ساعت 1:11 بعد از ظهر | بازدید : 925 | نوشته ‌شده به دست ƧƛƧƛƝ | ( نظرات )

         

حــواسمــون بــاشـه ...

دل آدما ...

شیشـه نیست که روی آن ...

هــــــا کنیم ...

بعد با انگـــشت قــــلب بکشیم و ...

وایسیم آب شـــدنش رو تماشــــا کنیم ...

و کیـــــف کنیم ...

رو شیشه نـــازک دل آدمـــا ...

اگـــه قلبـــــــــی کشیدی ...

باید مــــــــردونـه پـــــــاش وایســــتی ...


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

سایت عاشقانه ی اورگ سوزلری

تماس باما

جمله های گریه دار
دو شنبه 27 / 7 / 1392 ساعت 10:39 بعد از ظهر | بازدید : 1220 | نوشته ‌شده به دست ƧƛƧƛƝ | ( نظرات )

هواگرفته بودوباران می باریدکودکی روبه اسمان کرده گفت:”خدایاگریه نکن درست میشه!”

 

خواستم چشم هایش را از پشت بگیرم!
دیدم طاقت اسم هایى که میگوید را ندارم…!

 

حق الناس همیشه پول نیست
گاهى دل است،
دلى که باید میدادى و ندادى

 

لیاقتت همون گوسفندایی هستن ک شبا میشماری تا خوابت ببره…
نه شب بخیری ک من هرشب بهت میگفتم..

 

شلام
من یه جوجوی کوشولوأم !
هوا شرده،بف میاد
میزالی توقلبت بمونم؟

 

  کاش یکی پیدا میشد که وقتی میدید گلوت ابر داره و چشمات بارون ، به جای اینکه بپرسه “چته ؟ چی شده ؟” ؛ بغلت کنه و بگه “گریه کن” …

 

   دنیا اونقد کوچیکه که آدمایی رو که ازشون متنفری هر روز میبینی
    ولی اونقدر بزرگه که اونی که دلت می خواد رو هیچوقت نمیبینی …

 

    خاطرات آدم مثل یه تیغ کند میمونه که رو رگت میکشی!
    نمیبره اما تا میتونه زخمیت میکنه

 

    به من گفت برو گورِت رو گم کن …
    و حالا هر روز با گریه به دنبال قبر من می گردد !
    کاش آرام پیش خودت و زیر زبانی می گفتی :
    “زبانم لال !”

 

  شاید چشم های ما نیاز داشته باشند که گاهی با اشک های مان شسته شوند
    تا بار دیگر زندگی را با نگاه شفاف تری ببینیم…

 

gham اس ام اس های غمگین و جمله های گریه دار

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

سایت عاشقانه ی اورگ سوزلری

تماس باما

جمله غمگین گریه آور
دو شنبه 27 / 7 / 1392 ساعت 10:25 بعد از ظهر | بازدید : 1176 | نوشته ‌شده به دست ƧƛƧƛƝ | ( نظرات )

کــــ…ـــاش هیچوقت آرزو نمی کردم…
کفش های مادرم… اندازه ام شود…

      

آن روزها گنجشـک را رنگ می کردند و جای قناری می فروختند ، این روزها هـوس را رنگ می کنند و جای عشـق می فروشند …
آن روزها مال باخته می شدی و این روز هادلباخته!

                  

من زنم. . .
وقتی خسته ام
وقتی کلافه ام
وقتی دلتنگم
بشقاب ها را نمی شکنم…
شیشه ها را نمی شکنم…
غرورت را نمی شکنم…
دلت را نمی شکنم…
در این دلتنگی ها زورم به تنها چیزی که میرسد
این بغض لعنتی است!

 

آدمــــــا….
گـاهـــــی لازمه چنـد وقــت کـرکـره شونو بکشــن پاییـــن…
یـه پـارچـــه سیـاه بزنن درش
و بنـویـســـن:
کســـی نمـــــــرده… فقـــط دلـــــــــم گرفتــــــه….

 

خــــــــــــدا… اینقدر تو خودم ریختم ،
که از سرمم گذشـــــــت…
دارم غرق میشم …
دســــــتت کـــــــجاست!

 

گراهام بل… حلالت نمیکنم… تلفنی را اختراع کردی که
حتی با نگاه کردن به آن هم…
دلم میگیرد
تنم می لرزد
بعض می کنم
یاد خاطراتش می افتم
عطر تنش دیوانه ام می کند
اشک در چشمانم حلقه می زند
می خواهم بعضم را فرو ببرم اما…
غرق در اشک می شود..

 

 www.toppatogh.com | جمله های غمگین و گریه آور

 

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

سایت عاشقانه ی اورگ سوزلری

تماس باما

صبر کردن یا فراموشی......
جمعه 24 / 7 / 1392 ساعت 10:11 قبل از ظهر | بازدید : 884 | نوشته ‌شده به دست ƧƛƧƛƝ | ( نظرات )

 

                        

صبر کردن دردناکه .....فراموشی هم دردناکه .....ولی از همه دردناکتر اینه که ندونی باید صبر کنی یا فراموش!!!!!!!


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

سایت عاشقانه ی اورگ سوزلری

تماس باما

خیانت و عشق
جمعه 24 / 7 / 1392 ساعت 10:8 قبل از ظهر | بازدید : 1329 | نوشته ‌شده به دست ƧƛƧƛƝ | ( نظرات )
 
.
.
.
 
عشق به آرامی پاسخ داد:تو پیروز نشده ای 
خیانت گفت:مگر به جز آن است که هر که تو آن را عاشق کرده ای 
من به خیانت وا داشته ام ؟ 
عشق گفت:آنان که عاشق خطابشان می کنی بویی از من نبرده اند 
...........چرا که عاشقان هرگز مغلوب عشق نمی شوند 
آنگاه که غرور کسی را له می کنی، 
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی، 
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی، 
آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ، 
آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را، نشنوی 
آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ، 
می خواهم بدانم، 
دستات رابه سوی کدام اسمان درازمیکنی
تابرای خوشبختی خودت دعاکنی
 
عکس های غمگین از لحظات تنهایی
 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

سایت عاشقانه ی اورگ سوزلری

تماس باما

اس ام اس غمگین و دل شکسته جدید
یک شنبه 19 / 7 / 1392 ساعت 12:4 قبل از ظهر | بازدید : 1284 | نوشته ‌شده به دست ƧƛƧƛƝ | ( نظرات )

                                                       اس ام اس غمگین و دل شکسته جدید - www.SMSFA.org

روی قلبی نوشته بودن شکستنی است ؛ مواظب باشید !!!
ولی من روی قلبم نوشتم شکسته است ، راحت باشید !

 

 

 

چه شباهت متفاوتی بیت ماست ، تو دل شکسته ای ؛ من دلشکسته ام !

 

 

 

حرفی نزنی ! طاقت جنجال ندارم / بدجور شکسته ست دلم حال ندارم
درهای قفس باز و دلم عاشق پرواز / از حس پریدن پرم و بال ندارم

 

 

 

میخواهم فاصله ها را بشکنم تا به تو برسم ، ولی افسوس فاصله ها درست برعکس دلها شکستنی نیستند !!!

 

 

 

آفتاب پنجره را میشناسد حتی اگر بسته باشد
مهتاب به دیدارم می آید حتی اگر خسته باشد
دل هوای تو میکند حتی اگر شکسته باشد

 

 

 

کاش میشد عشق را آغاز کرد / با هزاران گل یاس آن را ناز کرد
کاش میشد شیشه غم را شکست / دل به دست آورد نه اینکه دل شکست

 

 

 

دلم شکسته تر از شیشه های شهر شماست / شکسته باد آنکه دلش این چنین می خواست

 

 

 

دلی که شکستی را گچ چاره نکرد ، گِل گرفتمش !

 

 

 

خوشا از بند دام عشق رستن / ز دست بی وفایان دل گسستن
نصیب این دل وامانده این شد / شکستن هی شکستن هی شکستن

 

 

 

آه از این دل ، آه از این جام امید / عاقبت بشکست و کس رازش نخواند
چنگ شد در دست هر بیگانه ای / ای دریغا کس به آوازش نخواند

 

 

 

در انتظار دیدنت به دشت غم نشسته ام / رها نکن دل مرا ، بیا که دل شکسته ام
.
.
هر جا دلت شکست ، قبل رفتن خودت جاروش کن تا هر ناکسی منت دستای زخمیشو رو سرت نذاره !

 

 

 

دلم ز نازکی خود شکست در غم عشق / وگرنه از تو نیاید که دل شکن باشی

 

 

 

تو را با دیگری دیدم که بی من شادمان بودی / گمانم بود بی احساسی و تو بیش از آن بودی
رها کردی مرا رفتی ، شکستن بود تقدیرم / تمام فکر من هستی ، به فکر دیگران بودی

 

 

 

دست بردار از این جنگ نا برابر
دل سنگ تو همیشه برنده است ، دل تنگ من همیشه شکسته

 

 

 

من همین یک دانه دل دارم بفرما بشکنش / کوزه ای از آب و گل دارم بفرما بشکنش
تو سبوی آرزوهای مرا بشکسته ای / هرچه بادا باد ، این هم دل ، بفرما بشکنش
.
.
خدایا به آنان که ادعای عاشقی تو را دارند بیاموز که بزرگترین گناه شکستن دل آدمیان است !

 

 

 

کاش میشد بعضی ها کمی انسان بودند و چشمان کور خود را باز میکردند و اگر شهامت داشتند دل انسانها را با شکستن دل دیگر انسانها مثلا شاد نمیکردند !

 

 

 

شکستن یک دل چقدر قدرت میخواست که پنداشتی تو قویترین بودی ؟

 

 

 

رفتنت آغاز ویرانیست حرفش را نزن / ابتدای یک پریشانی است حرفش را نزن
دوست داری بشکنی قلب پریشان مرا / دل شکستن کار آسانیست حرفش را نزن

 

 

 

اگه یه وقت دلمو شکستی فدای سرت ! فقط کفش بپوش که شکسته هاش تو پات نره

 

 

 

بشکست دلم ، کسی صدایش نشنید ؛ آری دل من بیصدا می شکند !

 

 

 

ستاره ها وقتی میشکنن میشن شهاب / اما دلی که میشکنه میشه یه سوال بی جواب

 

 

 

دیگه تو رو ندارم ، تو رو از من گرفتن / گفتن فراموشت کنم ، منو دست کم گرفتن
گفتن که عشق تو کجا لایق عشق اون میشه ؟ / گفتن برو که عشق اون ، قسمت دیگرون میشه


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

سایت عاشقانه ی اورگ سوزلری

تماس باما

نوشته های کلیشه ای تنهایی و غم و غصه!
یک شنبه 19 / 7 / 1392 ساعت 11:59 قبل از ظهر | بازدید : 3005 | نوشته ‌شده به دست ƧƛƧƛƝ | ( نظرات )

                                    

شروع دوباره!
یک لحظه هایی هست که خوبِ خوب دقیق میشوی به خودت...به نوشته هایت... به زندگی ات..
 
خودت؟میبینی چقدر تغییر کرده ای!چقدر حس غریبی داری با این من جدیدی که یهو بدون هیچ دلیلی عوض شد!ساکت...آرام....منزوی..
 
با بچه های جدید توی دانشگاه که نشسته ای هرکسی چیزی میگوید...بحث عروسی پیش می آید و هرکسی یک خاطره ای یک حرفی یک داستانی دارد....
 
بحث لباس پیش میاید هرکسی حرفی میزند...این یکی شوخی میکند آن یکی از دوستش میگوید یکی دیگر از دیروزش یکی از گذشته هایش یکی...
 
و تو فقط ساکتِ ساکت نگاه میکنی!و هیــــــــچ نمیگویی...هیـــــــــــــــچ!
 
توی خوابگاه هرکسی حرفی میزند اما تو...ساکت...انگار که هیچ حرفی برای گفتن نداری و از اول زندگی هم نداشته ای!!!
 
نوشته هایت؟ثبت موقت هایی که زیاد شده و حال به هم زن ...و نوشته هایی که جدیدا به طرز غیر قابل کنترلی خیلی کتابی مینویسیشان! و متن های طولانی که هی مینویسی تا یک خطش آرامت کند...
 
زندگی ات؟....زندگی ام!چقدر جنس این روزهایم با همیشه فرق دارد.حس میکنم دنیا یک کویر است و هیچ قشنگی ای ندارد...فقط بدو بدو و در آخر هم بمیر! نه هدفی نه اتفاقی...روزمرگی و تنهایی و حس غربتی که حتی توی خانه با خودم دارم... شهری که تنهایی هایم را شدیدا به رخم میکشد.... یک کلام!این روزها زشتی های زندگی ام بیشتر به چشمم میاید!
 
 
و فکر کن بخواهی با این حال و روز بیایی و بنویسی!ته تهش میرسی به نوشته های کلیشه ای تنهایی و غم و غصه!
 
بعد توی این اوضاع یک لحظه فکر میکنی الان دقی قن کجای زندگی ایستاده ای؟
 
برای چه زنده ای؟برای چه مینویسی؟ چقدر از خودت و نوشته هایت و زندگی ات راضی هستی؟
 
و جوابش میشود یک علامت سوال بزرگ و یک متن خداخافظی...
 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

سایت عاشقانه ی اورگ سوزلری

تماس باما

داستان زیبای و ایرانی"لباس هایش را پوشید"
یک شنبه 19 / 7 / 1392 ساعت 11:55 قبل از ظهر | بازدید : 835 | نوشته ‌شده به دست ƧƛƧƛƝ | ( نظرات )

                                                               

 تازه صیغه اش شده بود. از شوهر سابقش هم به همین دلیل جدا شده بود.
با نیما طبق قرار، برای3 ماه محرم شده بود که اگر اخلاقشان به هم می خورد، مراسم خواستگاری و ... را در پیشبگیرند.
همه می گفتند بدبین هست.
صدای پیامک های تلفن نیما، اعصابش را راحت نمی گذاشت. 
خودخوری می کرد. نه می خواست بگوید تلفن هایش مشکوک است و نه می توانست آرام باشد. 
به فکر چاره ای بود تا موضوع را بداند بدون اینکه باعث ناراحتی شود.
می ترسید تماس هایش بدون مورد باشد و کنجکاوی او باعث ناراحتی و جدایی اش شود.
 کنار هم بودند.
مثل همیشه صدای تلفنش، اعصاب او را راحت نمی گذاشت.
اما اینبار چند پیام در فاصله زمانی چند ثانیه ای آمد.
می دانست اگر به بهانه تلفن به کسی حتی گوشی اش را جستجو کند، باز هم اگر موردی 
ببیند نمی تواند چیزی بگوید چون همیشه می گفت از دست زدن به گوشی اش عصبانی می شود.
دستپاچه شده بود.
نمی دانست چه بهانه ای بیاورد و چشم و فکر او را از گوشی و جیرجیر موبایلش دور کند.
با ناز و عشوه به طرف گوشی اش دست برد و گوشی را با سرعت برداشت.
می خواست از دستش بگیرد اما با خنده و شوخی بالاخره پاکت نامه موبایلش را باز کرد.
نوشته بود " خ" . اخم کرد که چرا نوشته است " خ"؟! چرا این پیامک ها اسم ندارند؟!
چند بهانه آورد.
اما هر چه می خواست بهانه ای پیدا کند که او را متقاعد کند که موضوع خاصی نیست و اشتباه می کند، نمی توانست چون متن پیام کاملا مشخص کننده وجود یک زن یا دختر همزمان با او بود. لباس هایش را پوشید و بدون صحبت با نگاهی معنادار از او فاصله گرفت!

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

سایت عاشقانه ی اورگ سوزلری

تماس باما

معنی عشق
یک شنبه 19 / 7 / 1392 ساعت 11:42 قبل از ظهر | بازدید : 1291 | نوشته ‌شده به دست ƧƛƧƛƝ | ( نظرات )

دختر بچه ای از برادرش پرسید:معنی عشق چیست ؟؟برادرش جواب داد :عشق یعنی تو هر روز شکلات من رو ،از کوله پشتی مدرسه‌ام بر میداری ،و من هر روز بازهم شکلاتم رو همونجا میگذارم…


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

سایت عاشقانه ی اورگ سوزلری

تماس باما

محل تبلیغات شما